ایمیل رسیده
نوزده سال پیش در چنین روزهایی (اول آبان 1369) اولین شماره هفته نامه گل آقا منتشر و طنز معاصر ایران وارد مرحله جدیدی از تحول و ظهور و بروز استعدادهای جوانی در عرصه طنز و کاریکاتور شد. گل آقا 13 سال هر هفته به صورت منظم روی دکه های روزنامه فروشی آمد و شرح اتفاقهایی که در این سالها بر گل آقا (اعم از شخص مقام گل آقایی و مجله اش) و گل آقاییها گذشت مثنوی هفتاد من کاغذ می شود که با توجه به شرایط و امکاناتی که این روزها به کار مطبوعاتی اختصاص دارد تهیه نیم بندش هم به زحمت امکان پذیر است! پس همکاران گل آقا دست به کار شدند و در صفحه های مجازی و در قالب وبنامه ای در سایت گل آقا به نشانی (http://golagha.ir/webmags/?ty=5&magid=85)
(مجموعه ای متنوع شامل : منتخبی از آثار طنازان گل آقایی ، روی جلدهای هفته نامه با موضوع سالگرد انتشار گل آقا، فیلم کوتاهی از مراحل انتشار هفته نامه گل آقا، آلبوم عکس مراسم سالگرد هفته نامه (با حضور هنرمندان و چهره های ادبی ،سیاسی و ...)، وقایع مهم سالهای انتشار هفته نامه در قالب سالشمار و مطالب خواندنی و تصاویر دیدنی دیگر تهیه کردند .
پس از تعطیلی نشریات گل آقا ، سایت گل آقا همچنان به فعالیت خود ادامه می دهد تا دوستداران حرف حق (از نوع دوکلمه ای و حسابی اش!) حداقل در فضای مجازی مجالی برای خواندن و دیدن داشته باشند. چاپ هفته نامه گل آقا در حالی در سال 1381 متوقف شد که شعار روی جلد آن ، مدتی قبل از تعطیلی از: یک زبان دارم دو تا دندان لق / می زنم تا زنده هستم حرف حق! به: ... می زنم تا می توانم حرف حق! تغییر پیدا کرده بود.
ساعت ۵:۴۵ صبح پنجشنبه رفتم و بلیط را گذاشتم روی میز، گفتم لطفا کارت پرواز. گفتند گیت بسته شده. من و حدود ۲۵ نفر دیگه همه از پرواز ساعت ۶ تهران-مشهد جا موندیم. نگاه کردم دیدم آقای فخری و هشت نفر دیگهای که قرار بود با هم بریم، تو جمعیت جا موندهها هستند. ۲۵ نفری رفتیم دفتر مدیریت فرودگاه شکایت کنیم که چرا گیت را زود بستن، آقای مدیر فرمودند که شانس شماست، همیشه هواپیما تاخیر داره این یکی قرار بود به موقع بره. که بعدش فهمیدیم چون آقای احمدی نژاد همون زمان به سمت مشهد پرواز داشت سریع هواپیماها را رد کردن تا باند خلوت باشه. نگاه کردم دیدم از آقای شیرازی خبری نیست بهش اس ام اس زدم و پرسیدم مشهدی؟ گفت آره و بعدش زنگ زد و گفت قراره هواپیمای ساعت ۱۰:۳۰ را هماهنگ کنند که با اون بیایید. آقای شیرازی پشت تلفن خیلی شنگول بود البته گفت بدون تو اصلا بهم خوش نمیگذره و گفت بدون تو غذا هم از گلوم پایین نمیره. حالا نمیدونم آخرش تو مشهد شام و نهار خورد یا گرسنه برگشت. چون هواپیمای بعدی هم کاملا پر بود و نشد بریم. فقط یک جای خالی داشت که قسمت آقای دهنمکی (کارگردان فیلم اخراجیها) شد. البته ایشون اول قبول نمیکرد که بدون ما بره ولی بالاخره راضیش کردیم که بره و از طرف ما نایبالزیاره باشه. خانم پولاد زاده هم به خاطر مراسم پنجشنبهشون از این مسافرت انصراف داده بود. خلاصه که ساعت ۱۱ از هم خداحافظی کردیم و هر کس برگشت خونه خودش.
ادامه مطلب ...